پارسا پارسا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

♥ ღعاشقانه برای پسرم پارساღ ♥

پارسا و محرم

  خدا روشکر محرم امسال توفیق شرکت در مراسم عزاداری رو بیشتر از سال گذشته داشتی آخه امسال ماشالا نسبت به سال گذشته که هم سن و سال سرباز کوچک امام حسین حضرت علی اصغر بودی خیلی بزرگتر و آقاتر شدی ودر جلسات عزاداری همراه بابا که در مسجد دولت آباد برگزار میشد شرکت میکردی.     این هم عکسهای روز همایش شیرخوارگان       ...
17 آذر 1391

اولین قدم

خدای مهربانم نخستین هایت را خالص وناب به ما هدیه کرده است... نخستین لبخندت..... نخستین غلتیدنت.... نخستین نشستنت..... نخستین چهار دست و پارفتنت..... نخستین ایستادنت...... واکنون امروز پس از روزها انتظار ...... نخستین قدمت ونخستین راه رفتنت.    نخستین قدم هات مبارک قشنگم.     امروز خیلی خوشحالم.2ابان روز سالگرد پیوند من و بابا  همراه با یک هدیه بزرگ ازطرف خدای مهربان و پارسای عزیزمان.آری سرانجام  شاهد اولین قدمهایت بودم و با تلفنی خبردادن به بابا سجاد او را هم در شادی خود شریک کردم. ...
15 آذر 1391

16ماهگی

    پسرگلم 16 ماهگیت مبارک   این روزها که میگذره ما رودر مراحل اسباب کشی همراهی میکنی واگرچه شیطنت های شیرینت خیلی وقتا کارهای زیاد ما رو زیادتر میکنه اما خستگی های ما رو کمتر میکنه.مجبور شدم چندتا از کارتن های وسایل رو که با کنجکاویها و شیطنتهات پاره شده از کناره های دیوار ومبل به خوبی راه میری ولی هنوز بدون تکیه گاه راه نمیری.بلندی بالا رفتن روخیلی دوست داری ،تا سربرمی گردونیم شما رو بالای مبل ها میبینیم  . خونه جدیدمون رو هم خیلی دوست داری ومسیرش روکاملا یادگرفتی و وقتی از خیابون خونه جدیدمون عبور میکنیم گریه میکنی ودوست داری به اونجا بریم. راستی از رویش مرواریدهای قشنگت توی این ماه خبر...
15 آذر 1391

سفر به همدان و بانه

اغاز سفر ما  به همدان روز یکشنبه ٢٦ شهریور همراه با خانواده خاله  عشرت بود.سفر خیلی خوبی بود چون شما مثل همیشه پسر خیلی خوبی بودی.تا چهارشنبه روز در همدان بودیم و چهارشنبه صبح به سمت شهر بانه حرکت کردیم.از مراکز خرید بانه یک عالمه برای شما خریدهای قشنگ کردم.پنج شنبه عصر هم به سوی تهران راه افتادیم وتا جمعه عصر منزل خاله مریم مهمون بودیم.اونجا حسابی خرابکاری کردی مثلا همش میرفتی پریز یخچال و فریزر رو از برق میکشیدی،چنکه رو هول می دادی ومینداختی زمین و..............                           &nb...
4 مهر 1391

15 ماهگی

                                        به عکسات که نگاه میکنم میبینم ماشالا چه بزرگ شدی. روز ها،ماه ها یکی پس از دیگری به سرعت سپری میشوند و تو هر روز بزرگ و بزرگ تر میشوی.چه  زود میگذرند روزهای شیرین با تو بودن. عزیز دلم ١٥ ماهگیت مبارک.                                  &nbs...
17 شهريور 1391

فسقلی من

چی بگم از خراب کاریها وشیطنت های این روزات .ماشالا با این چهاردست و پا رفتنت همه خونه رو ترکوندی.البته فکر کنم راه افتادنت هم ایشالا نزدیکه چون این روزا خیلی تمرین ایستادن میکنی                                                همین هفته پیش که من مشغول آشپزی بودم ،صدای داد وبیدادکردنت رو شنیدم فکرکردم دلیلش اینه که بابایی شما رو همراه خودش نبرده پایین،کارم که تموم شد اومدم که شما راببرم پایین متوج...
8 شهريور 1391

14ماهگی

عزیز دلم پارساچونم دومین ماه از دومین سال زندگیت  هم خدا رو شکر به خوشی و سلامتی سپری شد .14ماهگی شما  مصادف با تولد مامان زیبا بودو مامان زیبا خیلی خوشحاله از اینکه در روز تولدش یک  هدیه بزرگ و نیکو از طرف خدا داره بهترین هدیه دنیا : گل پسر 14ماهه به نام پارسا     تو این مدت که چهار دست و پا میری حسابی همه چیز رو به هم میریزی و به اصطلاح همه چیز رو ترکوندی ، اگرچه هنوز نمیتونی به تنهایی بایستی و راه بری ولی از ایستادن و تاتی کردن خیلی لذت میبری. حالا دیگه تا حوصلت سر میره بدو بدو میری سراغ سینماخانواده و واسه خودت بی بی انیشتین روشن می کنی یعنی مدام طرف میز تلویزیون هستی و وقتایی ک...
24 مرداد 1391

اسباب کشی

این روزا که میگذره مشغول جمع کردن اسباب و اثاثیه هستیم و تقریبا به شما خیلی خوش میگذره چون فرصت های زیادی برای خراب کاری داری    ولی نه،پسر خیلی خوبی هستی.   اگرچه خیلی وقتا با خراب کاری هات کار من رو زیاد میکنی ولی همین که اجازه میدی به کارام برسم خیلی خوبه .   حسابی خسته شدم .تقریبا دیگه کاری نمونده و ایشالا توی هفته آینده به منزل جدیدمون اسباب کشی میکنیم. ...
29 تير 1391