٥شنبه بود که با خانواده آقای کردی به سمت قم حرکت کردیم از اونجایی که شما تو سفرهای قبلی همیشه داخل کریر می نشستی و توی این سفربه خاطر حضور خانواده آقای کردی خبری از کریر نبود کمی اذیت شدی مخصوصا که شیطنت ها و جیغ های بلند علی کوچولو آرامشت رو بهم میریخت ولی کلا سفر خیلی خوبی بود و خوش گذشت .وقتی به قم رسیدیم مهمون دایی جون بودیم با اینکه خیلی خسته بودی ولی تمایلی به خواب نداشتی وبالاخره با کلی زحمت که خوابیدی ناگهان با سر و صدای بازی زهرا جون و علی کوچولو ترسیدی و از خواب بیدار شدی.الهی بمیرم برات عزیزم. هیچ چیزی نمی تونست گریه ات رو آروم کنه و شدت گریه هات باعث رنجش خاطر همه شده بود بالاخره همه تصمیم به خوابیدن...