لیلی، لیلی، حوضک
لیلی، لیلی، حوضک
گنجیشکه اومد آب بخوره
افتاد تو حوضک
اولی گفت: داد و هوار
دومی گفت: نردبون و طناب بیار
سومی گفت: من درازم
طناب و نردبونم
چهارمی گفت: من میشینم براش دعا میخونم
انگشت شست خندید و گفت:
گنجیشک خانم پر داره
بچه و شوهر داره
پر میزنه از توی آب در میآد
نه داد کنید، نه بیداد
پر پر پر گنجیشک پرید
رفت و به خونش رسید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی