لیلی، لیلی، حوضک
لیلی، لیلی، حوضک گنجیشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک اولی گفت: داد و هوار دومی گفت: نردبون و طناب بیار سومی گفت: من درازم طناب و نردبونم چهارمی گفت: من میشینم براش دعا میخونم انگشت شست خندید و گفت: گنجیشک خانم پر داره بچه و شوهر داره پر میزنه از توی آب در می&z...