پارسا پارسا ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

♥ ღعاشقانه برای پسرم پارساღ ♥

بهترینم روزت مبارک

    پدر عزیزم! زیبایی عشق، پاکی صداقت، اوج مهربانی و نهایت آرامش همه در کنار تو برایمان معنی پیدا کرده است. روزت مبارک.   همسفر زندگیم وجود نازنین تو بهانه زیستن است. تو زیباترین حضور عاشقانه در زندگی من هستی. عاشقانه و بی نهایت دوستت دارم، بیش از آنچه تصور كنی. روزت مبارک. ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم. روز مرد را به تو عزیزترینم تبریك می گویم.   ...
15 خرداد 1391

شمارش معکوس

  گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند  بهترین و زیباترین هدیه اش را به ما داد گلی زیبا به نام پارسا چیزی تا شکفتنت باقی نمانده گل من و ما  در انتظار این لحظه......... فقط روز دیگر....... ...
14 خرداد 1391

دشت شقایق

٥شنبه بود که با خانواده نادیاجون به سمت دشت شقایق حرکت کردیم راه نسبتا دور بود  و مثل سالهای قبل کوه و دشت پر از شقایق نبود ولی همه چیز خدا رو شکر خوب بود .شما مثل همیشه پسر خیلی خوبی بودی و این سفر رو خیلی دوست داشتی.                                   ...
13 خرداد 1391

سفر به قم

٥شنبه بود که با خانواده آقای کردی به سمت قم حرکت کردیم از اونجایی که شما تو سفرهای قبلی  همیشه داخل کریر می نشستی و توی این سفربه خاطر حضور خانواده آقای کردی خبری از کریر نبود کمی  اذیت شدی مخصوصا که شیطنت ها و جیغ های بلند علی کوچولو آرامشت رو بهم میریخت ولی کلا سفر خیلی خوبی بود و خوش گذشت .وقتی به قم رسیدیم مهمون دایی جون بودیم با اینکه خیلی خسته بودی ولی تمایلی به خواب نداشتی وبالاخره با کلی زحمت که خوابیدی ناگهان با سر و صدای بازی زهرا جون و علی کوچولو  ترسیدی و از خواب بیدار شدی.الهی بمیرم برات عزیزم.  هیچ چیزی نمی تونست گریه ات رو آروم  کنه و شدت گریه هات باعث رنجش خاطر همه شده بود بالاخره همه تصمیم به خوابیدن...
6 خرداد 1391

تا تولد...........

روزای زیادی به تولدت نمونده قشنگم و دغدغه های این روزای من همش شده جشن تولدت. میدونم هنوز خیلی کوچولویی و هنوز مفهوم جشن تولد رو نمیدونی عزیزم اما به نظر من جشن تولد احترام به کسی است که دوسش داریم وتو دوست داشتنی ترینی پس بهترین ها رو واست میخوام. کلی واسه تولدت برنامه داشتم .دلم میخواست اگه راه بیفتی جشن تولدت رو توی خانه اسباب بازیها بگیرم ولی خب ایشالا سال دیگه.فکر میکردم خونه جدیدمون که خیلی بزرگتره تا قبل از تولدت آماده میشه و میتونم یک جشن تولد با شکوه واست بگیرم ولی اینم نشد همه برنامه هام به هم ریخته ............ همه فکر و ذهنم شده جشن تولدت البته دارم به یک نتایجی میرسم . اشکال نداره .همه سعی خودم رو میکنم که اگه ح...
31 ارديبهشت 1391