سفر به قم
٥شنبه بود که با خانواده آقای کردی به سمت قم حرکت کردیم از اونجایی که شما تو سفرهای قبلی همیشه داخل کریر می نشستی و توی این سفربه خاطر حضور خانواده آقای کردی خبری از کریر نبود کمی اذیت شدی مخصوصا که شیطنت ها و جیغ های بلند علی کوچولو آرامشت رو بهم میریخت ولی کلا سفر خیلی خوبی بود و خوش گذشت .وقتی به قم رسیدیم مهمون دایی جون بودیم با اینکه خیلی خسته بودی ولی تمایلی به خواب نداشتی وبالاخره با کلی زحمت که خوابیدی ناگهان با سر و صدای بازی زهرا جون و علی کوچولو ترسیدی و از خواب بیدار شدی.الهی بمیرم برات عزیزم. هیچ چیزی نمی تونست گریه ات رو آروم کنه و شدت گریه هات باعث رنجش خاطر همه شده بود بالاخره همه تصمیم به خوابیدن گرفتند تا شاید در آرامش و تاریکی شما هم آروم بشی و بخوابی و همین طور هم شد و شما بالاخره خوابت برد و فردا صبح سرو حال بیدار شدی و تا آخر سفر خدا رو شکر با آقایی تمام ما رو همراهی کردی.
این هم چند تا عکس از حرم حضرت معصومه(س)
این هم پارسا کوچولوی ما در حال مناجات و تسبیح انداختن:
و اینجا هم غرق در تماشای لوسترهای حرم: